شهدا سال 64 -زندگینامه شهید محمد زحل
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد زحل »
در غوغای نبرد، چشم به دوردستها دوخته و منتظر رسیدن پیام دعوت بود. ناگهان راه آسمان را گشوده یافت و سبکبال پر گشود و به شوق وصل راهی شد. محمد سال ۱۳۴۵ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای زحمتکش و مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی را با شورونشاط به پایان برد. آنگاهکه هفتساله شد کیف و کتاب را به دست گرفت و برای آموختن به دبستان فرهمندی رفت. دوره ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و دوره...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد زحل »
در غوغای نبرد، چشم به دوردستها دوخته و منتظر رسیدن پیام دعوت بود. ناگهان راه آسمان را گشوده یافت و سبکبال پر گشود و به شوق وصل راهی شد. محمد سال ۱۳۴۵ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای زحمتکش و مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی را با شورونشاط به پایان برد. آنگاهکه هفتساله شد کیف و کتاب را به دست گرفت و برای آموختن به دبستان فرهمندی رفت. دوره ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و دوره...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید محمدرضا مبین
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد رضا مبين »
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ۱ هرگز کسانی را که درراه خدا کشته میشوند مرده مپندارید بلکه آنها زندهاند و در نزد خدای خود روزی میخورند. آنها که عاشق شدند و راه او را برگزیدند سراسر زندگیشان، حیات، شور، حرکت و اخلاص است. اخلاق حسنه آنها را نمیتوان با گفتن و نوشتن توصیف کرد و اگر هم توصیف شود، کما هو حقه درک نخواهد شد. چون آنها گرچه در این دنیا...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد رضا مبين »
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ۱ هرگز کسانی را که درراه خدا کشته میشوند مرده مپندارید بلکه آنها زندهاند و در نزد خدای خود روزی میخورند. آنها که عاشق شدند و راه او را برگزیدند سراسر زندگیشان، حیات، شور، حرکت و اخلاص است. اخلاق حسنه آنها را نمیتوان با گفتن و نوشتن توصیف کرد و اگر هم توصیف شود، کما هو حقه درک نخواهد شد. چون آنها گرچه در این دنیا...
وصیتنامه شهید محمد تقی سرپوش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد محمد تقي سرپوش »
بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدای شهیدان و بنام خدای خمینی پیام با شماست ای جوانان، ای مجاهدان ایرانی و ای مجاهدان اسلام و ای رهروان الله، مدتی است از شهرم، از شهری که برایم غم بود و کور، به شهری سفر کردم که جای پای دلیران ایران و اصحاب حسین(ع) است که در این شهر جنگیدند و چنان اسلام را یاری نمودند که قدرت تفکر را از دشمن گرفتند. من در اینجا خیلی چیزها را یافتم و خیلی به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد محمد تقي سرپوش »
بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدای شهیدان و بنام خدای خمینی پیام با شماست ای جوانان، ای مجاهدان ایرانی و ای مجاهدان اسلام و ای رهروان الله، مدتی است از شهرم، از شهری که برایم غم بود و کور، به شهری سفر کردم که جای پای دلیران ایران و اصحاب حسین(ع) است که در این شهر جنگیدند و چنان اسلام را یاری نمودند که قدرت تفکر را از دشمن گرفتند. من در اینجا خیلی چیزها را یافتم و خیلی به...
به یاد شهید حسن تواضع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
تا شد تواضع جان بکف او سوی میدان خوش آمدی ای رهرو راه حسینی خوش آمدی بنشین تواکنون با شهیدان ای همکلاسان تواضع جمع گردید آخر تواضع از میان دوستان رفت او رفت تا در راه دین خدمت نماید گرچه پدر از هجر او قدش کمان شد اما بود شاکر بدرگاه خدایی مادر زهجران پسر بس دلغمین است بود آرزویم حجله عیشت بچینم رفتی و بعداز مرگ تو روزم سیه شد مادر چسان باورکنم این رفتن تو تو...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
تا شد تواضع جان بکف او سوی میدان خوش آمدی ای رهرو راه حسینی خوش آمدی بنشین تواکنون با شهیدان ای همکلاسان تواضع جمع گردید آخر تواضع از میان دوستان رفت او رفت تا در راه دین خدمت نماید گرچه پدر از هجر او قدش کمان شد اما بود شاکر بدرگاه خدایی مادر زهجران پسر بس دلغمین است بود آرزویم حجله عیشت بچینم رفتی و بعداز مرگ تو روزم سیه شد مادر چسان باورکنم این رفتن تو تو...
اهدای زیور آلات به جبهه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و بانوان »
یکی از ابعاد حضور خواهران و مشارکت آنان در جنگ اهدای زیور آلات به رزمندگان بود.آقای غلامرضا کاویانی که مسئولیت جمع آوری هدایای مردمی را از طرف ستاد پشتیبانی جنگ بعهده داشته است می گوید: (4-KAVIANI-7) " ما در این مورد که میتوانیم زیور آلات را هم بعنوان کمک به جبهه جمع آوری نمود تجربه ای نداشتیم. در عاشورای سال 1360 برخی از برادران خوش ذوق از جمله شهید حمید کیوانی زحمت کشیدند و یک ماکت بزرگ از قدس...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و بانوان »
یکی از ابعاد حضور خواهران و مشارکت آنان در جنگ اهدای زیور آلات به رزمندگان بود.آقای غلامرضا کاویانی که مسئولیت جمع آوری هدایای مردمی را از طرف ستاد پشتیبانی جنگ بعهده داشته است می گوید: (4-KAVIANI-7) " ما در این مورد که میتوانیم زیور آلات را هم بعنوان کمک به جبهه جمع آوری نمود تجربه ای نداشتیم. در عاشورای سال 1360 برخی از برادران خوش ذوق از جمله شهید حمید کیوانی زحمت کشیدند و یک ماکت بزرگ از قدس...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید فرهنگ زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد فرهنگ زردشت »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. و مپندارید آنانکه در راه خدا کشته میشوند، مردهاند؛ بلکه آنان زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند. ( سوره آل عمران، آیه 169 ) گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت با درود و سلام به محمد و آل محمد(ص) که خط سرخ شهادت را ترسیم نمودند تا به انسانها راه به خدا رسیدن را بیاموزند و به ما...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد فرهنگ زردشت »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. و مپندارید آنانکه در راه خدا کشته میشوند، مردهاند؛ بلکه آنان زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند. ( سوره آل عمران، آیه 169 ) گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت با درود و سلام به محمد و آل محمد(ص) که خط سرخ شهادت را ترسیم نمودند تا به انسانها راه به خدا رسیدن را بیاموزند و به ما...
شهدا سال 59 -زندگینامه مفقودالاثر اصغر قادرپناه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز؛ آری! آنانکه درس عشق را در مکتب حسین(ع) آموختند، از کوچههای تاریک گمنامی گذشتند و به سرزمین نور و روشنایی رسیدند. مفقودالاثر یا بهتر است بگوییم جاویدالاثر، اصغر قادرپناه؛ 1/6/1336 در شهرستان نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود. محیط مذهبی خانواده، از همان کودکی او را در دین و دینمداری، معتقد و مقید پرورش داد. پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی، دوره دبستان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز؛ آری! آنانکه درس عشق را در مکتب حسین(ع) آموختند، از کوچههای تاریک گمنامی گذشتند و به سرزمین نور و روشنایی رسیدند. مفقودالاثر یا بهتر است بگوییم جاویدالاثر، اصغر قادرپناه؛ 1/6/1336 در شهرستان نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود. محیط مذهبی خانواده، از همان کودکی او را در دین و دینمداری، معتقد و مقید پرورش داد. پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی، دوره دبستان...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -زینب ما
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به خواهر فریادگر طاهره کاوه که زبانش فریاد زینب بود. اما نمیدانند چه شبهائی سحر کردیم اما نمیدانند اما نمیدانند چه شبها خون سرخ خویشتن را با گلاب رنگ بر سنگفرش کوچههامان شاد پاشیدیم اما نمیدانند چگونه سینههامان را سپر کردیم بر سرنیزههای آب داده هان ای امید سرخ آزادی ای فریاد سرخ درد با ما بمان، اینجا دگر شب نیست ای سبز چشمانت، بمان سرسبز آخر کجا گفتند؟ وقتی که مهمان آمده در خانه صاحبخانه بگریزد آخر کجا گفتند؟ آزادی است مهمان ما مهماننواز خوب یاران رها از بند با ما بمان ای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به خواهر فریادگر طاهره کاوه که زبانش فریاد زینب بود. اما نمیدانند چه شبهائی سحر کردیم اما نمیدانند اما نمیدانند چه شبها خون سرخ خویشتن را با گلاب رنگ بر سنگفرش کوچههامان شاد پاشیدیم اما نمیدانند چگونه سینههامان را سپر کردیم بر سرنیزههای آب داده هان ای امید سرخ آزادی ای فریاد سرخ درد با ما بمان، اینجا دگر شب نیست ای سبز چشمانت، بمان سرسبز آخر کجا گفتند؟ وقتی که مهمان آمده در خانه صاحبخانه بگریزد آخر کجا گفتند؟ آزادی است مهمان ما مهماننواز خوب یاران رها از بند با ما بمان ای...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید سید احمد هاشمی نژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید سید احمد هاشمی نژاد »
آنگاه که عزم سفر داشت، به سراغ یکایک بچهها رفت و صورت آنها را بوسید. همسرش با چادر سفید، یک دست آینه و آب و دست دیگر قرآن، پشت سرش تا کنار در آمد. با او خدا حافظی کرد و به امید روزی نشست که برگردد. سید، رفت ولی وقتی برگشت، چادر همسرش سیاه شده بود. آری! او 1322/12/28 در روستای مشکان، میان خانوادهای مذهبی بدنیا آمد و به دلیل پرداختن به کار کشاورزی، از نعمت تحصیل محروم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید سید احمد هاشمی نژاد »
آنگاه که عزم سفر داشت، به سراغ یکایک بچهها رفت و صورت آنها را بوسید. همسرش با چادر سفید، یک دست آینه و آب و دست دیگر قرآن، پشت سرش تا کنار در آمد. با او خدا حافظی کرد و به امید روزی نشست که برگردد. سید، رفت ولی وقتی برگشت، چادر همسرش سیاه شده بود. آری! او 1322/12/28 در روستای مشکان، میان خانوادهای مذهبی بدنیا آمد و به دلیل پرداختن به کار کشاورزی، از نعمت تحصیل محروم...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید عباس جلالی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
عباس در دهمین روز از ماه مهر سال ۱۳۴۵ با حضور زیبا و سبز خود در میان خانوادهای مذهبی در روستای حسنآباد از توابع نیریز، بهار دیگری را در فضای پائیزی روستا به ارمغان آورد. دوران کودکی را بهسرعت سپری و برای کسب دانش، وارد دبستان حاج قطبی شد. دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد، سپس دوره راهنمایی را در مدرسه شهید منتظری (بهرامی) آغاز کرد. در همان دوران که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
عباس در دهمین روز از ماه مهر سال ۱۳۴۵ با حضور زیبا و سبز خود در میان خانوادهای مذهبی در روستای حسنآباد از توابع نیریز، بهار دیگری را در فضای پائیزی روستا به ارمغان آورد. دوران کودکی را بهسرعت سپری و برای کسب دانش، وارد دبستان حاج قطبی شد. دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد، سپس دوره راهنمایی را در مدرسه شهید منتظری (بهرامی) آغاز کرد. در همان دوران که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی...